9 هیولای عجیب و غریب در جهان
تاریخ انتشار: ۲۰ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۴۵۵۷۹۶
موجودات افسانه ای و اساطیری در طول تاریخ و در فرهنگ های مختلف حضور داشته اند. برخی از آن ها به شکلی منزوی قرار گرفته اند در حالی که برخی دیگر در طول نسل ها منتقل شده اند.
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، موجودات عجیب و ترسناکی در جهان وجود دارند که در تاریکی پنهان می شوند، از جنگل های دور دست شکار می کنند و در عمق یخی دریاچه ها پنهان می شوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
1- مادمن Mothman
افسانه مادمن از منطقه Point Pleasan در ویرجینیای غربی نشات می گیرد. دو زوجی که در هنگام نیمه شب در نزدیکی یک نیروگاه برق رانندگی می کردند گزارشی از دیدن یک موجود را داده اند که همانند نوعی مرد بوده که در حال پرواز می باشد. او چیزی همانند یک انسان بوده اما بال داشته و با سرعتی فوق العاده پرواز می کرده است. مقاله هایی در روزنامه ها در مورد این ادعا ها منتشر شد و در ادامه تعداد زیادی از گزارش ها و سایر فعالیت های فراطبیعی نیز در ادامه آن از این موجود افسانه ای ارائه گردید. در ۱۵ دسامبر سال ۱۹۶۷ پل نقره ای سقوط کرده و ۴۶ نفر کشته شده اند. پس از این اتفاق گزارش های مشاهدات مادمن متوقف شد و در حالی که این موجود از هیولاهای افسانه ای دیگر دیده نشد اما سوالاتی برای همیشه باقی ماند. اینکه آیا مادمن قصد داشته چیزی به ما بگوید؟ یا اینکه او برای سقوط پل خود را سرزنش می کند.
2- پا گنده (Bigfoot) یا ساسکواچ (Sasquatch)
این موجود شبه انسان مودار احتمالا دیده شده ترین موجود ناشناخته در جهان است. آن ها با اسامی مختلفی صدا می شوند و در مناطق منزوی و کوهستانی تقریبا در هر گوشه ای از جهان دیده شده اند. توصیف هایی که از آنها شده به این صورت است:
بلندتر از مرد معمولی (دو تا سه متر) موهای بلند سفید قهوه ای یک بوی قوی و زننده پاهای بزرگ، همانطور که از ردپاها پیداست دارای نفرت زیادی از انسان3- ببر تاسمانی (Tasmanian tiger)
داستان ببر تاسمانی بسیار اندوهناک است. زمانی در استرالیا بزرگترین جانور کیسهدار گوشتخوار بود؛ ولی پس از ورود اروپاییها به این قاره در قرن نوزدهم، تا حد انقراض شکار شد. آخرین ببر تاسمانی دنیا در یکی از باغ وحشهای استرالیا نگهداری میشد که در سال ۱۹۳۶ مرد؛ یا شاید هم نه!
جستجو برای یافتن این جانوران منقرض شده در سال ۲۰۱۷ کلید خورد؛ پس از اینکه دو گزارش باورپذیر مبنی بر مشاهدهی آنها در حیات وحش دریافت شد. یکی از این رویتکنندگان، کارمند سازمان حفاظت از محیط زیست ایالت کویینزلند و دیگری، یک طبعیتگرد مشتاق بود. چند ماه بعد گروهی از علاقهمندان به ببر تاسمانی با انتشار ویدیویی، مدعی تصویربرداری از یک ببر زنده در جنگل شدند.
البته کارشناسان امر در اینکه واقعا یک ببر تاسمانی در آن تصاویر بیکیفیت به نمایش درآمده بود، تردید داشتند؛ هرچند که شباهتهایی دیده میشد. به هر حال هنوز هیچ مدرک محکمی وجود ندارد که حضور این حیوانات کیسهدار و سگمانند را در طبیعت اثبات کند.
4- هیولای لخ نس (Loch Ness monster)
با وجود تجهیزات الکترونیکی پیچیده ی دانشمندان، این هیولاها که در دریاچه های متفاوت جهان وجود دارند همچنان از دست دانشمندان دور مانده اند. با این حال، مشاهدات، اگرچه نادر است، همچنان ادامه دارد. هیولای لخ نس (نِسی) بدون شک شناخته شده ترین و مرموزترین موجود آبزی است. شرح این موجود نیز شگفت انگیز است:
یک موجود بزرگ با گردن بلند سری شبیه اسب گوژ پشت مانند5- یتی (Yeti)
یکی دیگر از موجودات افسانهای که در مورد آن داستانسرایی میشود، ورژن سردسیری پاگنده است که یتی یا مرد برفی نام دارد و شخصیت اسطورهای کوههای هیمالیاست. گفته میشود این جانور حدود ۲ متر قد دارد و بدنش پوشیده از موهای تیره است.
6- چوپاکابرا(Chupacabra)
اگر چه برخی از مشاهدات به دهه ۱۹۷۰ میرسند، چوپاکابرا – “مکنده بز” – اساسا یک پدیده دهه ۱۹۹۰ است و شهرت آن تا حد زیادی توسط اینترنت پخش شده است. این مشاهدات در سال ۱۹۹۵ به طور جدی آغاز شد و گزارش هایی از پورتوریکو از موجودی عجیب و غریب که دام های کشاورزان – جوجه ها، اردک ها، بوقلمون، خرگوش و البته بز ها – و گاهی اوقات صدها حیوان را در یک شب می کشت. کشاورزان که با شیوه های کشتار سگ های وحشی و سایر شکارچیان آشنا بودند، ادعا کردند که روش های این موجودات عجیب متفاوت بوده است. برای مثال حیواناتی را که کشته بودند نه می خوردند نه به جای دیگری می کشاندند. در عوض، این موجود قربانیان را با زخم های متعددی مجروح می کرد تا خون آن ها بیشتر ریخته شود.
سپس توضیحات عجیب و غریب شاهد عینی آمده است:
اندازه شامپانزه مانند کانگورو می پرد چشم های درخشان و قرمز بزرگ پوست خاکستری و بازوهای مودار زبان مار مانند زانوهای تیز تیغ هایی روی ستون فقرات که مانند یک فن باز و بسته می شوند بعضی معتقدند که آن ها حتی بال داشته اند
7- شیطان جرسی (Jersey Devil)
یکی از موجودات مشهور در روایات محلی، شیطان جرسی نام دارد که گفته میشود دارای بالهای خفاش، صورت اسب و دم سوسمار است. دیدن چنین موجودی، خوشایند هیچکس نخواهد بود و خوشبختانه، این هیولا تنها در افسانهها وجود دارد. بر اساس روایات محلی، در قرن هجدهم میلادی نوزاد سیزدهم زنی که ساکن نیوجرسی بود، به نفرینی دچار شده و تبدیل به چنین هیولایی میشود. این افسانه از آن موقع نسل به نسل منتقل شده است.
8- یک یونیکورن واقعی (unicorn)
گاهی اوقات واقعیت میتواند عجیبتر از تخیلات باشد. شاخ دوکی (saola) حیوانی است که اگرچه یکی از موجودات افسانهای را تداعی میکند؛ اما کاملا واقعی است. این حیوان که از آن به عنوان یونیکورن آسیایی هم یاد میشود، در مناطق دورافتاده ویتنام و لائوس زندگی میکند. البته این گونه جانوری به ندرت دیده شده است و تازه در سال ۱۹۹۲ بود که از طریق یک اسکلت جمجمه با یک جفت شاخ بلند و صاف، شناسایی شد. در سال ۱۹۹۹، یک زوج تصاویری را از شاخ دوکی ثبت کردند و مشخص شد که چنین جانورانی هنوز در حال زیستن هستند.
9- کرم مرگ مغولستان( Mongolian Death Worm )
افسانه این موجود خزنده به صحرای گابی در مغولستان باز می گردد. اگرچه مشاهدات در مورد این موجود اغلب دارای شک و تردید بوده است اما مردم محلی معتقد هستند که این موجود وجود دارد. این موجود که یکی از هیولاهای افسانه ای به شمار می رود نوعی کرم بزرگ بوده که اندازه ای بین ۶۰ سانتی متر تا ۱٫۵ متر دارد و با بزاق اسیدی خود و وارد کردن برق به قربانیانش آن ها را می کشد. اگر بدبختانه شما با این کرم غول پیکر مواجه شوید احتمالا شما زنده نخواهید ماند که بتوانید داستان مواجهه با آن را برای دیگران تعریف نمایید. با توجه به روش های مختلف برای از بین بردن قربانیان هیولاهای افسانه ای، این کرم یکی از خطرناک ترین آن ها در این لیست می باشد. حتی بدون در نظر گرفتن بزاق اسیدی و وارد کردن برق، یک کرم بزرگ که انسان ها را می بلعد به تنهایی می تواند یک کابوس به شمار برود.
گردآوری شده از:
الی گشت
برترین ها
گجت نیوز
انتهای پیام/
منبع: آنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۴۵۵۷۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مادر شاه چگونه رحیم علی خرم را به ثروت افسانهای رساند؟
همشهری آنلاین: رحیمعلی خرم مقاطعهکار معروف زمان پهلوی و صاحب کاباره جزیره (پارک ارم کنونی) در آن زمان، روزگاری یک کارگر ساده آسفالتکار بوده که بواسطه آشنایی اتفاقی با مادر شاه به یک سرمایهدار بزرگ تبدیل شد. رحیمعلی فرزند بیکعلی حدود سال 1300 در روستای کوهپایه زبیر از توابع ساوه متولد شد. او در جوانی با هدف یافتن شغل و کسب درآمد راهی تهران شد و به لطف جثهای قوی و نیرومند در یک پروژه آسفالتکاری در پایتخت به عنوان کارگر ساده مشغول به کار شد. از قضا این گروه آسفالتکار یکی از روزها برای ترمیم معابر کاخ سلطنتی به سعدآباد رفتند و همان جا نقطه آغاز ارتباط خرم با دربار پهلوی بود چرا که مادر شاه در محوطه کاخ وی را دید و همان روز او را به حضور خود فراخواند. گفته میشود علت راهیابی خرم به دربار، روابط غیر عادی او با ملکه مادر بوده است. به این ترتیب آشنایی رحیمعلی خرم با مادر شاه نقطه آغاز ترقی او بود و از این زمان، این شخص به حکم ارتباط و وابستگی به مادر شاه، وارد چرخه فاسد حاکمیت پهلوی شد و به سرعت با برادران شاه وارد روابط اقتصادی شد. او با محمودرضا پهلوی و حمیدرضا پهلوی رابطه نزدیکی داشت و حتی قرار بود پسر خرم با دختر حمیدرضا ازدواج کند. داستان آشنایی رحیم علی خرم با مادر شاه در کتاب «من و فرح پهلوی»، نوشته اسکندر دلدم با جزئیات بیشتری آمده است. نویسنده این کتاب، اسکندر دلدم از افراد مورد وثوق دربار پهلوی و از نزدیکان دولتمردان این رژیم بوده است. او به دلیل شغل خبرنگاریاش، ارتباطات وسیعی با دربار و مقامهای تراز اول کشور داشته است. دلدم در خاطراتش در کتاب«من و فرح پهلوی» آورده است: مادر شاه، اکثر شبها در کاخ اختصاصی خود مجلس بزم به راه میانداخت و با آن سن زیاد به سه چیز علاقه داشت. یکی مصاحبت با مردان قوی هیکل و عظیمالجثه که آخرین آن، رحیمعلی خرم، مقاطعه کار معروف و صاحب کاباره جزیره (پارک ارم کنونی) بود. دوم به «سگ» علاقه مفرطی داشت و همیشه در اطراف او، حتی روی پاها و در بغلش چندین سگ از نژادهای مختلف دیده میشد. سومین سرگرمی مادر شاه، برپایی مجالس طرب بود. پای ثابت مجالس بزم و طرب ملکه مادر، خواننده کهن سال و قدیمی «ملوک ضرابی» بود که چندین مدال درجه اول همایون (مدالی که معمولا به فرماندهان عالی رتبه ارتش و رجال درجه اول سیاسی داده می شد) از شاه و مادرش گرفته بود! مادر شاه یک شوهر رسمی به نام آقای ملک پور داشت. من ملک پور را از نزدیک میشناختم. ملک پور علاوه بر کارها و مشاغلی که داشت، در کار خرید و فروش اتومبیل دست دوم نیز فعالیت می کرد و پاتوق او، نمایشگاه مرحوم شعبان رحیمی پور در ضلع جنوبی میدان فردوسی بود. بسیاری از رجال و امرای ارتش چون سپهبد کمال و سپهبد وشمگیر هم بعداز ظهرها در این نمایشگاه فعالیت اقتصادی داشتند. ماجرای آشنایی ملکه مادر با رحیمعلی خرم نیز بسیار خواندنی و جالب است. رحیمعلی خرم،کارگر ساده (آسفالت کار) بود و هیکل درشت و نخراشیدهای داشت. یک روز که خیابانهای کاخ سعدآباد را تجدید آسفالت میکردند، رحیمعلی خرم پس از کار زیاد و بعد از صرف ناهار مشغول چرت زدن و استراحت زیر یکی از درختهای محوطه کاخ سعدآباد بوده که از قضای روزگار، شاهین بخت و اقبال در اطراف هیکل نتراشیده و نخراشیده او به پرواز در میآید و مادر شاه که همراه با ندیمهاش از آن محل عبور میکرده و چشمش به هیکل غیرعادی کارگری که در آن آفتاب نیمروز به حالت طاق باز(!) خوابیده و دستمالش را هم روی صورتش کشیده بود، میافتد و بلافاصله میگوید این مرتیکه پدرسوخته را به کاخ اختصاصی بیاورید تا ببینم به چه جرئتی به این وضع فجیع(!) در ملأ مادرشاه خوابیده است! فورا رحیمعلی را بلند میکنند و به حضور والده مکرمه شاهنشاه میبرند و از همین لحظه، زندگی رحیمعلی دگرگون و کارگر آسفالت کار مبدل به بزرگترین مقاطعهکار آسفالت کار دستگاهها و ادارات دولتی میشود. خرم پس از این دیدار، مورد توجه مادر شاه قرار گرفته و به زودی صاحب مکنت و ثروت فوقالعادهای میشود. رحیمعلی خرم بعدها، محل کارگاه آسفالتپزی خود در جاده کرج را تبدیل به کاباره جزیره کرد و زمینهای اطراف آن را صاحب شد و پارک خرم (پارک ارم فعلی) را تاسیس کرد. خرم به وسیله ایادی خود در این پارک، زنان و دختران جوان و حتی زنان شوهرداری را که همراه با شوهر و فرزندان خود به این محل آمده بودند، میربود و در محل مخصوصی که در پارک برای خود ساخته بود، مورد تجاوز قرار میداد.
رحیمعلی خرم که در آغاز به عنوان مقاطعهکار آسفالت به ثروتاندوزی میپرداخت، کمی بعد با رانتخواری توانست اغلب قراردادهای پیمانکاری را به نام خود منعقد کند. حسین فردوست رئیس دفتر اطلاعات شاهنشاهی و دوست نزدیک شاه در این باره در کتاب«ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» مینویسد: «یک نمونه کوچک در مقایسه با سایر فعالیتها در سطح کشور عبارت بود از آسفالت خیابانهای تهران. شهرداری چندین سال متوالی با یک مقاطعهکار [که نام او رحیمعلی خرم بود] قرارداد بست که در طول یک سال در قبال فلان مقدار وجه (رقم به درستی خاطرم نیست ولی آنقدر بود که مقاطعهکار توانست برای هر سال 200 میلیون تومان به مقامات شهرداری رشوه دهد) مسئولیت آسفالت خیابانهای تهران را عهدهدار گردد. مقاطعهکار فوق، خیابانها را لکهگیری میکرد و در برخی خیابانها یک ورقه نازک چند سانتی آسفالت میریخت. در فصل زمستان به علت یخبندان، این آسفالتها درمیآمد و چالههایی در خیابانها ایجاد میکرد که رانندگی در خیابانهای تهران مسئله شده بود و زیانهای فراوانی به خودروها و به خصوص فنرهای خودرو وارد میکرد. این کار چند سال متوالی ادامه یافت و وضع را به محمدرضا گزارش دادم. محمودرضا برادر محمدرضا با این مقاطعهکار به طور صوری شریک بود و درصدی دریافت میداشت. نتیجه گزارش من فقط این شد که سال بعد با آن مقاطعهکار قراردادی بسته نشد ولی نه به سوءاستفاده در شهرداری کاری داشتند و نه به مقاطعهکار ایرادی وارد شد.»
رحیمعلی خرم با اشرف پهلوی هم رابطه خوبی داشت. ابوالحسن عمیدی نوری، روزنامهنگار و نویسنده، نماینده مجلس شورای ملی و از کارگزاران رژیم پهلوی، در کتاب«یادداشتهای یک روزنامهنگار» در اینباره مینویسد: «یک روز که والاحضرت اشرف میخواست به اروپا برود خرم بیش از یکصد هزار دلار... از تمام صرافیهای تهران خرید و جمع کرد یعنی هشت میلیون ریال آن روز خرج کرد. آن اسکناسها را در بسته مخصوصی پیچید و به فرودگاه رفت و دست والاحضرت را ماچ کرد و آن بسته را تقدیم نمود.» در سال 1341 و در دوران نخستوزیری علی امینی، خرم به اتهام یک کلاهبرداری کلان به مبلغ 23 میلیون تومان تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی بازداشت شد. جالب این که در زندان نیز فسادهای خرم ادامه داشت. عمیدی نوری در کتاب«یادداشتهای یک روزنامهنگار» به این نکته هم اشاره میکند و مینویسد: «در مدتی که خرم در زندان بود شبها به خارج از توقیفگاه خود میرفت و مشغول کسب بود. روزها هم توقیفگاه او در حقیقت محل کار او شده بود. خدا میداند در همان محل توقیفگاه او متجاوز از 40 میلیون تومان قرارداد مقاطعهکاری آسفالت با او بسته شد.» اما سرانجام با وساطت دربار و به ویژه ملکه مادر و برادران شاه از این اتهام فارغ شد. عمیدی نوری درباره حمایتهای خاندان سلطنتی از خرم هم مینویسد: «وقتی پرونده آسفالت تهران در دیوان کیفر به شدت تحت رسیدگی بود، بازپرس دستور توقیف خرم و دفاتر او را داده بود، اما دربار برای فرار او دست و پا میزد زیرا بعضی از شاهپورها و اشرف در کارهای او شرکت داشتند.» به این ترتیب رحیمعلی خرم با اتکا به پشتوانهای قوی همچنان میتازید. او در طول حکومت پهلوی با حمایتهای آشکار و پنهان خاندان پهلوی به ثروت افسانهای دست یافته بود که او را در دریف افراد با نفوذ در بسیاری از معادلات اقتصادی کشور قرار میداد و خرم از حیف و میل و پایمال کردن بیت المال ابایی نداشت. سرانجام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شعبه سوم دادگاه انقلاب رحیمعلی خرم را نمونه بارز مفسد فی الارض شناخت و به حکم این دادگاه خرم در سحرگاه 19 اردیبهشت 1358 به جوخه اعدام سپرده شد.
کد خبر 848155 منبع: همشهری آنلاین برچسبها تاریخ - اسناد پهلوی خبر ویژه کتاب - تاریخ تاریخ انقلاب اسلامی ایران تاریخ عمومی ایران فساد